ثبات

ساخت وبلاگ

ریتم زندگی‌ام بازگشته است. کارهایم با سرعت کند اما مداوم انجام می‌شوند. انگار که از کسالتی طولانی برخاسته باشم، طول می‌کشد تا به این ریتم عادت کنم. دستاورد مهمی که این ریتم داشته است، بخشیدن زمانِ طبیعی به زندگی‌ام است. زمان مفیدِ روز را صبح‌ها پر می‌کند و بی‌رمقی را شب‌ها. ساعات زیادی را در کتاب‌خانه می‌گذرانم و دانشگاه مانند همیشه در مطلوب کردن فضای درس خواندنم نقش دارد. گپ و گفت‌های میان کارهایم فضا را از خشکی نجات می‌دهد و انگار بیش از هر زمانی حس می‌کنم دانشگاه خودینه‌ام است.

در ثبات وضعیت فعلی دوستانم نقش مهمی را داشته‌اند. روایت مستمر روزها برای رفیق دنیادیده، خود تبدیل به عنصری ثابت شده است که پایان بردنِ رضایت‌بخشِ روز را سبب می‌شود. دیدارهایمان نیز برای من محلی برای بازگشتن قرار و آرامش است. اما بیشتر دوستی‌هایم با نوعِ دوستیِ رفیق دنیادیده فرق دارند. دوستان ارزش‌مندی دارم که ممکن است مدت‌ها از یکدیگر خبر نگیریم اما هر دو می‌دانیم که جایی امن از گوشه‌ی ذهنمان به هم تعلق دارد. می‌دانیم که چشم امیدمان به یکدیگر است و دورادور هم را پیگیری می‌کنیم. دیدارها ، گفتگوها یا تماس‌های ناگهانی با این دوستانم ممکن است پیشرفت یا شیرینی عمیقی به این ریتم ببخشد.

مشخص‌تر شدن مسئله‌ای که در فلسفه پیگیری می‌کنم نیز انگیزه‌ای قوی برای سرک کشیدن به نقاط مختلف بهم داده است.

گاهی دل‌تنگی سراغم می‌آید. برای آن چیزهایی که احساس می‌کنم چٌنان از وجودم ریشه‌کن شده است که دیگر ممکن نیست بازگردند. برای احساسات و هیجانات از دست گریخته‌ای که اهمیتی نداشتند اگر ثبات زندگی را به هم بزنند. گو اصلا بیایند تا به هم بزنند. گاهی دلم تنگ می‌شود برای کسی که همه چیز باشد. دوست، معشوق، هم‌فکر، هم‌سخن، هم‌خواب، هم‌سفر. اما این دل‌تنگی‌ها زیاد جدی نیست. در احوالم تنش شدیدی ایجاد نمی‌کند، مگر مدتی کوتاه.

قطعا موسیقی همان سیرِ خودساخته‌ی زندگیست.      

آخرین پست 1396...
ما را در سایت آخرین پست 1396 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samirarezaeephilosophyut بازدید : 174 تاريخ : پنجشنبه 9 اسفند 1397 ساعت: 17:33