بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد

ساخت وبلاگ

بهار آمده است. حتی برای ما خانه‌نشینان. بی‌توجه به این ویروس ویرانگر. آنقدر قدرتمند که برای لمس‌ش نیاز به زحمتی نداریم. کافیست تنها کمی پنجره‌ها را باز کنیم. بهار آمده است. طبیعت مانند همیشه قدرت‌ش را به رخ می‌کشد. و چرا نکشد؟ وقتی از آن برهوت، آن شاخه‌های خشکِ سترون‌نما، شکوفه می‌رویاند؟ وقتی آن سوز زمستان را بدل به نسیمی نواز‌ش‌گر می‌کند؟ وقتی آن سفیدی سرد جایش را به سبزی ملایم می‌دهد. و به قول گلشیری: حق با بهار بود با همان ساقه‌های لخت. بر این پهنه خاک چیزی هست که به رغم ما به بودن ادامه می‌دهد. خوب است که جلوه‌های بودن را به غم و شادی ما نبسته‌اند.

زندگی‌م با شروع و پایان درگیر است. پر شده است از شروع و پایان‌هایی که با شروع و پایان‌های طبیعی فاصله دارند. به تازگی از ناهم‌خوانی این دو رها شده بودم. با اینکه ترم جدید آغاز شده بود، اما هنوز تکالیف ترم قبل ادامه داشت. امیدوار بودم به اینکه با سال جدید دوباره به این هم‌خوانی برگردم. اما این بیماری هنوز اجازه نداده است که سال را آغاز کنیم. هرقدر هم که تلفن را برداریم به یکدیگر تبریک بگوییم، هرقدر هم که بگوییم با خواندن کتاب‌هایی یا شنیدن موسیقی‌هایی تازه می‌شویم، ترکش‌های کورونا هنوز از سال قبل به سمت ما پرتاب می‌شود. غول سردیگ گفت چرا هرچه به وبلاگت سر می‌زنم مطلب جدیدی نیست؟ مگر بهار نشده است؟

بهار آمده است. بهار بار دیگر قدرت طبیعت را به ما یادآور می‌شود. یادآور می‌شود امور باید به شروع و پایان طبیعی خودشان شروع شوند و پایان یابند. وگرنه گیج و سرگردان، کلافه و پریشان می‌شویم.

آخرین پست 1396...
ما را در سایت آخرین پست 1396 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samirarezaeephilosophyut بازدید : 143 تاريخ : چهارشنبه 27 فروردين 1399 ساعت: 17:38