متعادل‌ترم !

ساخت وبلاگ

1. دیگر خلوت‌های هرچند روز یک بار ، در طبیعت و دور از آدم‌ها تبدیل به روال همیشگی‌ای زندگی‌ام شده است . خلوت‌هایی که اگر نباشد همه‌چیز هجوم می‌آورد و نمی‌توانم خودم را برای انجام دادن کارهایم جمع کنم . کارهایی که نمی‌دانم دقیق چیست و چرا انجامشان می‌دهم ، اما می‌دانم که باید انجامشان دهم. باید انجامشان دهم برای آن هدفی که می‌دانم اگر من نباشم انجام نخواهد شد . برای رسیدن به آن اتفاقی که تمام تکثرات زندگی‌ام در آن تألیف می‌شود . چه عجیب است اینکه در زبان فارسی "اتفاق" دو معنا دارد : یکی به معنای وحدت است ، چنان که می‌گوییم مثلا در فلان موضوع با یکدیگر اتفاق نظر داریم ؛ و دیگری به معنای صدفه . انگار درکی وجود دارد از اینکه اتفاق همان نقطه‌ی وحدت در زیست ماست . حالا می‌دانم اگر چند روزی یک بار خلوتی با خودم نداشته باشم که در آن به خودم اطمینان دهم می‌توانم تصمیم بگیرم و بنابراین جایگاه امور را در زندگی‌ام تعیین کنم ، زندگی‌ام به دور خودش می‌چرخد و از پس همین کارهایم برنمی‌آیم .

2. حالا اما خلوت‌هایم بی‌کیفیت شده است . نوشته‌هایم که محصول خلوت است دائم در خودشان دور می‌زنند . علتش رابطه‌ای حجیم و تبعا واحد است . رابطه‌ای که در آن دائم فکرم از خیالم جا می‌ماند و نیرویم را می‌گرفت . بنابراین خیال متناسب با حساسیت‌های رابطه نوسانات شدیدی ایجاد می‌کرد . نوساناتی که حتی ممکن نبود به وضعیت تعادل نزدیکشان کرد . تلاش‌های موقتی نیز برای فکر کردن غالبا ناموفق بود . تلاش برای اینکه قواعد رابطه را به نحو درون‌رابطه‌ای تعریف کنم  . مشکل در این بود که این رابطه بیش از هر رابطه‌ای قواعد از پیش تعیین‌شده‌ای توسط عرف داشت که برای منی که عادت دارم قواعد رابطه را به نحو درونی تنظیم کنم دائما تناقض ایجاد می‌کرد . اما این تمام مشکل نبود ، مشکل قاعده‌ناپذیری اساسی این رابطه بود . قاعده‌سازی نه تنها به نحو دورنی بلکه به نحو بیرونی و بر اساس قوانین عرف نیز ناممکن بود . روحیه‌ی متعین‌گرِ من این بی‌قاعدگی را تاب نمی‌آورد. حالا دیگر بیشتر متوجهم که نمی‌توانم در رابطه‌ای که قاعده‌ای بر آن حکم‌فرما نیست بمانم . این کشاکش‌های دائمی مانع از کار و مسبب اصلی دور زدن متن‌هایم در خودشان می‌شد .

3. حالا به همین متن هم بدبینم . تنها چیزی که در این متن نگهم می‌دارد ، این است که دیگر مانند اوایل این رابطه " شدید" نیستم . این روزها حساسیت‌هایم کم‌رنگ‌تر شده است و زندگی‌ام جاری‌تر . هنوز هم نمی‌دانم سرنوشت این رابطه چیست اما انگار دیگر نمی‌خواهم هم که بدانم . گویی آن را تعلیق کرده‌ام تا مسیر طبیعی خودش را پیدا کند . حالا به زحمت اندکی امیدوارم به اینکه خلوت‌هایم باکیفیت‌تر باشند .

 

آخرین پست 1396...
ما را در سایت آخرین پست 1396 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samirarezaeephilosophyut بازدید : 185 تاريخ : پنجشنبه 9 اسفند 1397 ساعت: 17:33